- دست میان
- غلاف و کمر شمشیر
معنی دست میان - جستجوی لغت در جدول جو
- دست میان
- غلاف و کمر شمشیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موضوع
مستعد و آماده خدمت
منصوب، گمارده
سر مایه
در حال گزیدن دست
پارسی تازی گشته دست پیمان دست پیمان
در حال کف زدن
سفره و دستار خوان پیش انداز دستار خوان
آنچه از نقد جنس و زیور آلات که داماد پیش از عروسی بخانه عروس فرستد
پولی که با آن کسب و تجارت کنند، سرمایه
دستارخوان، سفره، سفرۀ بزرگ، دستمال سر سفره، نواله، دست خوان
کنایه از آماده به خدمت
آنچه از نقد و جنس که پیش از عروسی از طرف داماد به خانۀ عروس فرستاده شود
میوه ای که با دست چینند، با دست انتخاب کردن اشیا
مابین و وسط، خلال
ویژگی میوه یا چیز دیگر که آن را با دست چیده و برگزیده باشند
برگزیده، منتخب